بالن هدایت شوندۀآلمان از نوع صلب و سخت که بنام مخترع آن نام گذاری شده است. استخوان بندی این بالن از نوعی آلومینیوم سخت و سبک درست می شده و در آن محفظه هایی با بست ها و قفسه بندیهای طولی تعبیه می شده و در هر یک از این سلولها یک بالن گاز قرار می دادند. گاز مورد استفاده گاهی ئیدروژن، گاهی هلیوم و گاهی هم گازهای نزدیک به اتیلن بوده است. در جنگ جهانی اول آلمانی ها آنرا برای بمب باران شهرهایی مانند لندن و پاریس بکار بردند ولی اغلب آنها منهدم شدند. در سال 1928 میلادی دکتر اکنر یکی از این زیپلن ها را که بنام گراف زیپلن نام گذاری شده بود از اقیانوس اطلس گذراند. در سال 1932 در خدمت تجارت و پست و مسافرت قرار گرفت و بالاخره سرعت آن به 120 کیلومتر در ساعت و ظرفیتش به 15 تن رسید. در سال 1933 نوعی از آن بنام سوپر زیپلن بوجود آمد. (از لاروس بزرگ به اختصار)
بالن هدایت شوندۀآلمان از نوع صلب و سخت که بنام مخترع آن نام گذاری شده است. استخوان بندی این بالن از نوعی آلومینیوم سخت و سبک درست می شده و در آن محفظه هایی با بست ها و قفسه بندیهای طولی تعبیه می شده و در هر یک از این سلولها یک بالن گاز قرار می دادند. گاز مورد استفاده گاهی ئیدروژن، گاهی هلیوم و گاهی هم گازهای نزدیک به اتیلن بوده است. در جنگ جهانی اول آلمانی ها آنرا برای بمب باران شهرهایی مانند لندن و پاریس بکار بردند ولی اغلب آنها منهدم شدند. در سال 1928 میلادی دکتر اکنر یکی از این زیپلن ها را که بنام گراف زیپلن نام گذاری شده بود از اقیانوس اطلس گذراند. در سال 1932 در خدمت تجارت و پست و مسافرت قرار گرفت و بالاخره سرعت آن به 120 کیلومتر در ساعت و ظرفیتش به 15 تن رسید. در سال 1933 نوعی از آن بنام سوپر زیپلن بوجود آمد. (از لاروس بزرگ به اختصار)
مخترع آلمانی که در سال 1838 میلادی در کنستانس متولد شد و بسال 1917 درگذشت. او در جنگ 1863 و همچنین در جنگ فرانسه و آلمان بسال 1870 شرکت کرد و ژنرال سوار در سال 1915 بود. وی از سال 1890 خود را وقف بوجود آوردن بالن قابل هدایت کرد. (از لاروس). رجوع به مادۀ قبل شود
مخترع آلمانی که در سال 1838 میلادی در کنستانس متولد شد و بسال 1917 درگذشت. او در جنگ 1863 و همچنین در جنگ فرانسه و آلمان بسال 1870 شرکت کرد و ژنرال سوار در سال 1915 بود. وی از سال 1890 خود را وقف بوجود آوردن بالن قابل هدایت کرد. (از لاروس). رجوع به مادۀ قبل شود
قایف. آنکه از اثر پای پیماینده را شناسد: بعد از دیدن آن غار و سنگلاخ در خصوص ابی کرز پی زن شبهه کردم که گفت این اثر قدم ابن ابی قحافه و این اثر قدم محمد بن عبداﷲ است. (سفرنامۀمکۀ فرهادمیرزا) ، اسب و دیگر ستور
قایف. آنکه از اثر پای پیماینده را شناسد: بعد از دیدن آن غار و سنگلاخ در خصوص ابی کرز پی زن شبهه کردم که گفت این اثر قدم ابن ابی قحافه و این اثر قدم محمد بن عبداﷲ است. (سفرنامۀمکۀ فرهادمیرزا) ، اسب و دیگر ستور
آنکه نیش می زند. (ناظم الاطباء). گزنده: قطربوس، کژدم سخت نیش زن. (منتهی الارب) ، آزاردهنده. درشت و ناهموار: این چنین اسبی تواند برد بیرون مر مرا از چنین وادی بقاعی سنگناگ و نیش زن. منوچهری. ، مفسد. فتنه انگیز. (ناظم الاطباء). که سخن نیشدار گوید، کسی که برمی انگیزد نزاع و خصومت را، قصه خوان. (ناظم الاطباء)
آنکه نیش می زند. (ناظم الاطباء). گزنده: قطربوس، کژدم سخت نیش زن. (منتهی الارب) ، آزاردهنده. درشت و ناهموار: این چنین اسبی تواند برد بیرون مر مرا از چنین وادی بقاعی سنگناگ و نیش زن. منوچهری. ، مفسد. فتنه انگیز. (ناظم الاطباء). که سخن نیشدار گوید، کسی که برمی انگیزد نزاع و خصومت را، قصه خوان. (ناظم الاطباء)
از زن کمتر: پرستنده را گفت کای نیم زن نه زن داشت این دلو و چرخ و رسن. فردوسی. مرد تمام آنکه نگفت و بکرد و آنکه بگوید بکند نیمه مرد آنکه نه گوید نه کند زن بود نیم زن است آنکه بگفت و نکرد. شمس تبریزی
از زن کمتر: پرستنده را گفت کای نیم زن نه زن داشت این دلو و چرخ و رسن. فردوسی. مرد تمام آنکه نگفت و بکرد و آنکه بگوید بکند نیمه مرد آنکه نه گوید نه کند زن بود نیم زن است آنکه بگفت و نکرد. شمس تبریزی
آنکه با بیل کار میکند مانند باغبان. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کنایه از دهقان و مزارع. (غیاث) : همان بیل زن مرد آلت شناس کند بیلکش را به بیلی قیاس. نظامی. - امثال: تو اگر بابا بیل زنی بباغچۀ خودت بزن. (یادداشت مؤلف)
آنکه با بیل کار میکند مانند باغبان. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کنایه از دهقان و مزارع. (غیاث) : همان بیل زن مرد آلت شناس کند بیلکش را به بیلی قیاس. نظامی. - امثال: تو اگر بابا بیل زنی بباغچۀ خودت بزن. (یادداشت مؤلف)